#مادرم رفت و پدر رفت و حسن جانم رفت.

بعد ازین قول بده تا تو کنارم باشی

 

 ای یزید آیا گمان می بری این که اطراف زمین و ‌آفاق آسمان را بر ما تنگ گرفتی و راه

چاره را بر ما بستی که ما را به مانند کنیزان به اسیری برند، ما نزد خدا خوار و تو سربلند

گشته و دارای مقام و منزلت شده ای، پس خود را بزرگ پنداشته به خود بالیدی،

شادمان و مسرور گشتی که دیدی دنیا چند روزی به کام تو شده و کارها بر وفق مراد تو

می چرخد، و حکومتی که حق ما بود در اختیار تو قرار گرفته است، آرام باش، آهسته تر.

آیا فراموش کرده ای قول خداوند متعال را «گمان نکنند آنان که کافر گشته اند این که

ما آنها را مهلت می دهیم به نفع و خیر آنان است، بلکه ایشان را مهلت می دهیم تا گناه

بیشتر کنند و آنان را عذابی باشد دردناک» 


آیا این از عدالت است ای فرزند بردگان آزاد شده (رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ )

که تو، ن و کنیزگان خود را پشت پرده نگه داری ولی دختران رسول خدا ـ صلی الله

علیه و آله ـ اسیر باشند؟ پرده حشمت و حرمت ایشان را هتک کنی و صورتهایشان را

بگشایی، دشمنان آنان را شهر به شهر ببرند، بومی و غریب چشم بدانها دوزند، و نزدیک

و دور و وضیع و شریف چهرة آنان را بنگرند در حالی که از مردان و پرستاران ایشان

کسی با ایشان نبوده و چگونه امید می رود که مراقبت و نگهبانی ما کند کسی که جگر

آزادگان را جویده و از دهان بیرون افکنده است، و گوشتش به خون شهیدان نمو کرده

است. (کنایه از این که از فرزند هند جگر خوار چه توقع می توان داشت) چگونه به

دشمنی با ما نشتابد آن کسی که کینه ما را از بدر و احد در دل دارد و همیشه با دیدة

بغض و عداوت در ما می نگرد.

 

«قسمتی از خطبه ی حضرت زینب در مجلس یزید»

 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

آکاپیک ، دانلود رایگان از سایت فری پیک Herbs, Spices & Tea آپشن خودرو | گندم کار وبلاگ همه کاره نوین وِی تدوين برنامه ريزي استراتژي براي سال ۹۹ فروشگاه آنلاین لباس گروه تولیدی صنایع ارس پلیمر آموزش کسب درآمد شاعر دلگیر(کلاغ)POKEY.POET